عاشقانه های من و تو
❤❤ しѺ√乇 ❤❤
جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد شمع خاموش شد از باد و گلی پرپر شد بازهم زهر نشست و بدنی گشت کبود باز یاسی به زمین ریخت و نیلوفرشد مو سفیدی به زمین خوردو به او خندیدند پیرمردی ز نفس ماند کمانی تر شد خانه سوخته را بار دگر سوزاندند باز تکرار غم آتش و دود و درشد همه بر مرکب و من در پی شان روی زمین بین این آه فقط نا له ی من مادر شد دست من بسته و از داغ غمت افتادم یاد دستت که به دنبال علی پرپر شد یاد دستان یتیمی که به امید پدر بین زنجیر ترک خورد و کمی لاغر شد گوشواره،گل سر رفت ز یادش اما در عوض روضه ی او غارت انگشتر شد
حسین بوسر ![]() سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, :: 9:37 :: نويسنده : احسان صفحه قبل 1 صفحه بعد موضوعات آخرین مطالب پیوندهای روزانه پيوندها نويسندگان |
||
![]() |